رزیدنت(سال یک)تو مورنینگ بسم اله... می گه شروع می کنه به معرفی بیمارای آخر هفته که یهو اتند جوان که چند ماهه اومده حرفشو قطع می کنه و گیر می ده چرا تو این لیستی که داریم می بینیم تو یه سری جلو اسم بیمار شکایت مریضه یه سری بیماری که رزیدنت و سال بالاش واسش توضیح دادن که آقای دکتر خب واسه یه سری تشخیص نذاشتن یه سری هم تابلو بودن از اول استاد هم به گیرش ادامه می ده و دائم حرفشو تکرار می کنه که یهو رزیدنت وسطش روشو بر می گردونه و شروع می کنه بسم اله...
حالا من هر جور تعریف کنم بودن تو اون جو (و با شناخت از استاد) و دیدن این برخوردمخصوصا روزی که به رزیدنتا و اینترنا زیاد گیر دادن یه چیز دیگه س!
شعر دیگر ننویسید که اشعار مرا دزدیدند
نه فقط شعر مرا سینه تبدار مرا دزدیدند
همه اندیشه ام این بود که دنیا پاک است
این قدر ساده نباشید که افکار مرا دزدیدند
شعر من وعده دیدار من و لیلا بود
ای رفیقان به خدا وعده دیدار مرا دزدیدند
شعر من جامهء من بود که بی آن لختم
لخت و عریان شده دل جامه و دستار مرا دزدیدند
از سمیر این یک نصیحت بشنوید
شعر دیگر ننویسید که اشعار مرا دزدیدند
......................................
یا حق
با عرض ادب و احترام
از شما دوست عزیز دعوت میکنیم تا در سیستم کلیکی تک محصول شرکت نمایید و پس از بررسی شرایط با استفاده از این سایت کسب در آمد و پورسانت دریافت کنید
www.takmahsool.com/webmasters
با تشکر
بعضی وتها بی تفاوتی بهترین راه حله
خیلی حرکت جالبی بود
راستی...احتمال رفتن خود من نزدیک به صفر است
عجب :D
میشه تصور کرد!
خب همیشه هم اینجوریا نیست که.. خوشحال و خواب و ...
انشالله قسمت یو (;
خب استاد دچار دمانس زودرسه رزیدنت چیکار کنه؟!
وای چه ضد حالی.... دلم واسه اون روزا و استرساش تنگ شده...