قرار بود امتحان یه کوئیز باشه ولی انگار شد ۵ نمره ی ترم!!بهونه ی خوبی بود واسه بیرون زدن من از دانشگاه دلم گرفته بود و رفتن به کتاب فروشی و یه خورده پیاده روی میتونست حالمو جا بیاره هوا خیلی سرد بود شال گردنم و کاپشنم یه جور آرامش بخشی منو پوشونده بودن تنها بودم یه لحظه بوی عید و انگار حس کردم یه خورده شبیه آخرای اسفند شده بود!وارد کتابفروشی شدم به آقای مهربون کتابفروش سلام کردم مث همیشه در حال راهنمایی افراد بود چند بار کشوندمشون تا قفسه ها دنبال کتابای مورد نظرم خیلی با حوصلن کتاب فروشی آرامش بخشه میون قفسه کتابا یه سر خوشی خاصی حس میکنم یه موزیک آروم پخش میشد ویولن مینواخت دلم بیشتر گرفت دلم میخواست بمونم شایدم یه خورده گریه کنم دو تا کتاب که احتمالا نتونم فعلنه بخونمشون و تو لیست نخریده ها بود! (زندگی در پیش رو رومن گاری و خاطره های پراکنده گلی ترقی)خریدم و گرفتم تو دستم بغلشون کرده بودم جادوی پاییز رو درختا انگار تنها نبودم ذهنمو آزاد کرده بودم گذاشتم همه چیز بگذره و من بدون صرف انرژی از کنارشون رد شم یه سبکی خاص انگار نامرئی بودم افتادن قطره های بارون هر چند ثانیه با تردید مث رد شدن من از خط عابر پیاده مث رد شدن من از خیابونای زندگیم!چقد تو اون سوز میچسبید!صدای رولر کیف صورتی دختر بچه ی دبستانی حواسمو پرت کرد به دنبالش کیف آبیه مث همیشه پر انرژی مثبت بودن این فرشته های شاد صورتی! وقتی به دانشگاه رسیده بودم نم نم بارون تند تر شد سرد سرد بودن و وقتی میافتادن رو گونه هام مث اشک سرد حس خوبی داشتم انگار بازیشون گرفته بود دیدمو تار میکردن گذاشتم بازیشونو بکنن کتابامو پیچیدم لای پلاستیکش تا خیس نشن و بغلشون کردم عین بچه هام!رسیدم به کلاس کلونی بچه ها کنار بخاری کلاس پاتو بیماری های ژنتیکی کوئیز هفته ی بعد...
آخرش برام عجیب بود ....
مهم نیست ..این مهمه که احساست قشنگ بود
موفق و شاد باشی
salam ,khoobi?kheili khoshalam ke avval shodam
rasesh manam emrooz ye hal o ozayi dorost mese u daram,ye 5 nomre az payan termamo emrooz sobh az das dadam amma che mishe kard mese hamishe bayad begi bi khial,inam migzareh,ba inke 24 saat nemishe oomadam daneshgah amma bad joori delam gerefte,mikhasam emrooz sobh bezanam beram amma didam zayas,rasti fote doostetam ba inke dir shode behet tasliat migam omidvaram ke akharin ghamet bashe golam
be manam sar bezan,mer30-
2bare salam,yadam raft behet begam ke ba ejazat linkidamet,to ham age doos dashti linkam kon,mer30,good luck
عجب حسی... خیلی قشنگ نوشتی... انگار دارم رمان میخونم
خیلی قشنگ نوشتی:)حیف کاشکی میومدم باهات!یعنی می خواستم بیام می دونی که!ما بعد اون امتحان مسخره:(((رفتیم دندون!طبق معمول!
راستی کتاب خوان!کتاب های خیلی قشنگی هستن البته من نخوندما:)))))گلی ترقی رو خیلی دوست دارم زندگی در پیش رو ترجمه ی لیلی گلستان اینم دوست دارم!
راستی امروز سر کلاس به سمیه گفتم بچه ها مثه باکتری ها که جمع میشن دور مواد غذایی جمع شدن دور بخاری ولی خیلی منظره ی ضایعی بود به قول خودت شبیه مسجد!:)))))))
راستی یکم از تولد سبا و کادوی تولد و....اینا هم می نوشتی خیلی باحال بود امروز تو کلاس داشتیم جلو چش سبا برا تولدش کادو تعیین می کردیم و پول میذاشتیم رو پول:))))))))عجب آدمایی هستیم ما!:)))
چقدر حس قشنگیه وقتی شال و کاپشنت مثل اینکه بغلت کردن گرمت کنند...
سلام. کتاب خاطره های پراکنده خیلی کتاب دوست داشتنیی هسن .امیدوارم بتونین زود بخونینش
salam va tashakkor be khatere commente roohie bakhshet,khoda az dahanet beshnave amma bad 5 nomreyi azast dadam,khoda be kheir kone,bazam tabrik be khatere postet makhsoosan oon akharesh,hamishe shad bashi
گاهی وقتا این دقیق شدن به موضوعات کوچیک٬واقعا لذت بخشه...
دوم آذرماه ،روز دختران گرامی باد
دخترم روزت مبارک
خواهرم،خوشحالم که می بینم در عصر اطلاعات و دانایی شما هم پیام آور دانایی وآگاهی هستید...
پس بیا با هم باشیم در نشست دختران وبلاگ نویس
زمان دوم آذرماه (85)ساعت 16تا 18باشگاه وبلاگ نویسان تهران
مکان:بزرگراه جلال ال احمد،تقاطع کردستان ،روبروی شهروندقزل قلعه،پارگ گلها،باشگاه وبلاگ نویسان
برای کسب اطلاعات لازم ورزو برای حظور در نشست با شماره 88003936تماس بگیر
راستی از دوستان وبلاگ نویست هم البته دختر ها در مراسم دعوت کن
چه ظهر ساده پاییزیه خوشگلی!
خب اینا رو ولش... کوئیز چطور بود؟!
از اینکه کلکسیونی از نخوانده ها جمع اوری می کنی بسی بهت افتخار می کنم!!!
وای سردم شد.
خوبه...ساده ی ساده...
سلام ممنونم که به من سر زدی باز هم بیایی خوشحال میشم
سلام...جالبه..منم هر وقت دلم می گیره سر از کتاب فروشی در می آرم! یا اینکه دلم می خواد مثل یه آدم نا مرئی برم تو خیابون ، الکی راه برم و مردم نگاه کنم.بدون اینکه اونا متوجه حضورم بشن!
سلام گلم...
خیلی سرد، دلگیر، پاییزی و نمناک بود. وقتایی که دلت گرفته و هیچ کسی نمی تونه بهت کمک کنه... وقتایی که دوست داری یه نفر دستت رو بگیره و نمی گیره.... وقتایی که خسته ای و دوست داری بقیه بفهمن و فقط می گن: خوب تو که همیشه خسته ای... وقتایی که....